هو الجمیل

سردار دلها و انتقام الهی.

 

چرا غم بعد هر شادی بسیار،

*****

شهادت کرد ملت را هم آوا،

نفاق خانه زادی گشت رسوا،

همه یکرنگ و یکدل یک صدایی،

باستقبال سردار خدایی،

چه سنگینند گاهی اتفاقات،

نمود عشق از کنج خرابات،

حقیقت گاه مانند شب تار،

پر از تشویش تلخ است و تب زار،

در این هنگامه عقل از کار مانده،

بماند بر سر الطاف خوانده،

اساس و علت آشوب و حرمان،

اروپا و ترامپ زشت و شیطان،

نفاق بی حیای داخلی مست،

مسیر بردگی شان پوچ، بن بست،

غلامان دلار و حرص برجام،

اروپا رفته های زشت بدنام،

چه تبلیغات مفتی راه انداخت،

غلام هرزه بر ایمان ما تاخت،

برند زشت داخل در تکاپو،

تو مو می بینی و من پیچش مو،

خدای مهر گستر حکمتش چیست؟

خطاب این نمایش عبرت کیست؟

شب تنبیه دشمن ملتی شاد،

خدا خندید و دید و غم فرستاد،

چه حکمت بود در این حکم غمبار،

چرا غم بعد هر شادی بسیار،

بدا می ساختی یا رب در آنشب،

شریک کرده بودی بوسه و لب،

قضا را می زدی تغییر و تبدیل،

سلامت بود و عیش رزم تکمیل،

تو دیدی ذلت و خواری دشمن،

نفاق آشفته در بازار میهن،

تو دیدی کور و کر از سیلی ما،

عدوی کینه توز خانه ی ما،

ستون پنجم دشمن در آشوب،

خود و اربابشان خوار و لگد گوب،

تو دیدی وحدت رو به فزونی،

زدی حکمی ز نو با آزمونی،

دوباره امتحان، غربال، ریزش،

پسند تو نشد اقبال و خیزش،

اگر تغییر ما خالص نباشد،

پس از شکی و تردیدی بپاشد،

بصیرت عمق می خواهد نه احساس،

دل پاک فهیمی، مثل عباس،

هواپیمای اکراینی که افتاد،

بدست یاوه گویان داد، فریاد،

شب تاریک رزم و شور و بلوا،

چرا یک شب نشد پرواز ملغی،

اگر از برج هر سایتی خبر داشت،

نه شک بود و نه او را موشک انگاشت،

چرا موشک مگر از قبل می سوخت،

مگر پاپوش، دشمن، باز میدوخت،

ببین روباه همفر ساز صد رنگ،

هزاران حیله دارد موسم جنگ،

من این هشدار دادم ای برادر،

برو با زیرکی در کار بنگر،

در این دنیای وانفسای امواج،

تواضع با صداقت گفته ای حاج،

خدایت با شهیدان دارد،

صداقت غیر از این اجری ندارد،

دلم می خواست من هم با شهیدان،

شوم در محضر پاکی غزلخوان،

رسول نوری صفا _ اصفهان 98


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها